پست6

خب روزای تکراری میگذره مدرسه ها شروع شده دبیر عربی خیلی گنده روانی عاشق دبیر کاروفناوریم

دبیر علوممون مرده بهش میخوره 26یا 27 سالش باشه قیافشم خوشگله ودل همه دخترارو برده البته به جز من هم سن بابامه وخوشبختانه فقطم مال کلاس ماس اصلاا همچین کاری از مدرسه ما بعید بود بعدم این که خیلی گند اخلاقه تو کلاس حق داریم دو دفعه سرفه یا عطسه کنیم بشه سه بیرون یا منفی میزنه  مدرسم غیر دولتی نمیشه چیزی گفت دیگه این شورشو دراورده فامیلیشم مختاریه رامین مختاری گند اخلاق بی ادب تازه خوبیش اینه که نمیزارن بیاد پیش دبیرای خانوم بشینه خبرش اتاق جدا داره تو مدرسه من واسه طرح  خوارزمیم معاونمون گفت با مانی برم کنارش هنوز ده روز نشده اومدیم مدرسه این معاون پرورشی ماهم ول کن نی خلاصه در زدیمو وارد شدیم

من:سلام اقای مختاری خسته نباشید با مانیا اومدیم .......

نکبت حرفمو قطع کردم گفت بله خودم میدونم

عوضی خب میدونی بدون بزار منم بگم

منم گفتم خب بهتر طرحو گذاشتم جلوش وگفتم خب

مختاری:خب نداره من مطالعش میکنم بعد بهتون میدم الانم برین کلاستون دیر نشه بعد یه پوزخند زد گفت درضمن اینجا تویله نیست در زدین وارد شدین من نگفتم بفرمایینفحشششششششششششششششش فحشششششششششش

من:بله حواسم نبود ولی اگه شما فکر مکنید اینجا تویلس حتما هست که منم در نزدم اومدم

مختاری:زبونت خیلی درازه ها حواستو جمع کن

من:من مواطب زبونم هستم شمایین که هنوز نمیدونید نباید به کوچیک تر خودتون توهین کنین ومتلک بگید

اقا مانیا که بچم ساکت شده بود

الانم باهام دشمن شده تو کلاس فقط میخواد نقطه ضعف پیدا کنه ازم دشمنم شده حسابی تا اخر سال نکشه منو خوبه

تازه دیروزم رفتم دندون پزشکی یه دندونمو عصب کشی کردم اینقدر ترسیده بودم خیلی وحشت ناک بود فکر کنم مختاری نفرینم کرده الهی لال بشه

دیگه این که تو این شبا واسه منم دعا کنید دیگم هیچی